یه خواب خوب
دیشب خوابتو دیدم شازده من. هنوز توی شکمم بودی ولی کلی بزرگ شده بودی من می تونستم نمی دونم چطوری ولی کامل زیر پوست بدنم ببینمت. صورتت گرد بود و همش می گفتم که چقدر نازی ... وای یعنی روزی میرسه که تو رو بغلم بگیرم؟ امروز وهامو رنگ کردم. 6 تا مش قرمز لای موهام، خیلی خوشگل شده و ددی کلی خوشش اومد. از دیروز هم میرم سر کار. با مهندس افشارنیا صحبت کردم که روزی سه ساعت برم شرکت و اونم دستش درد نکنه مثل همیشه لطف کرد و قبول کرد. عشقم خدا رو شکر حالم خوبه و ای ننشونه اینه که تو هم حالت خوبه. چند روز بیشتر به عید نمونده. پنجشنبه سال نو میشه و مامان جون و بابا جون و دایی فرزاد می خوان برن مشهد. خیلی دوست داشتم که خوب بودم و ما هم می تونست...
نویسنده :
مامان نرگس
11:2